کد محصول : 322
عقیق سرخ خطی
متن کوپال : بسم الله الرحمن الرحیم
متن ریز : مبتدای دعای عبرات
اللَّهُم إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا رَاحِمَ الْعَبَرَاتِ وَ يَا كَاشِفَ الکَرَباتِ أَنْتَ الَّذِي تَقْشَعُ سِحَابَ الْمِحَنِ وَ قَدْ أَمْسَتْ ثِقَالًا وَ تَجْلُو
ضَبَابَ الْاحنِ وَ عِظَامَهَا رَمِيماً وَ تَرُدُّ الْمَغْلُوبَ غَالِباً وَ الْمَطْلُوبَ طَالِباً وَ الْمَقْهُورَ قَاهِراً وَ الْمَقْدُورَ قَادِراً فَكَمْ مِنْ عَبْدٍ
نَادَاكَ إِنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ فَفَتَحْتَ مِنْ نَصْرِكَ لَهُ أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ وَ فَجَّرْتَ لَهُ مِنْ عَوْنِكَ عُيُوناً فَالْتَقَى ماءُ
فرجه عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ وَ حَمَلْتَهُ مِنْ كِفَايَتِكَ عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ
یا رَبِّ إِنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ
یا رَبِّ إِنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ
یا رَبِّ إِنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ
پروردگارا از تو درخواست دارم، ای ترّحمکننده بر اشکها
ای برطرفکنندۀ اندوهها تویی آن کس که ابرهای سختی را در حالی که به سنگینترین حد ممکن رسیدهاند،
پراکنده میکنی و مه غلیظ را در حالی که هم چون تودۀ بزرگ ابر میباشد، ظاهر میسازی و زراعت را خشک
و شکننده میسازی و استخوانها را خاکستر میکنی. و شکست خورده را پیروز میسازی و هر مطلوبی را که
دیگران در جستجوی او هستند، طالب و جوینده قرار میدهی. پروردگارا چه بسیار بودند بندگانی که تو را خواندند
و گفتند: من شکست خوردهام، مرا یاری کن و تو با کمک خود و با آبی جاری، درهای آسمان را به روی آنان باز
کردی و با یاری خود، چشمههایی برایش باز کردی، تا این که از آن چشمهها آب رهایی و تغییر قضا قدر الهی را
نوشید و با دست قدرت خود او را بر مرکبی از تخته و میخهای ساخته شده سوار کردی.
پروردگارا من شکست خوردهام، پس من را یاری کن
پروردگارا من شکست خوردهام، پس من را یاری کن
پروردگارا من شکست خوردهام، پس من را یاری کن
متن پشت نگین : و من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه
ان الله بالغ امره قد جعل الله لک شی قدرا
+ آیت الکرسی : بسم الله الرحمن الرحیم ، اللهُ لَا إِلَهَ إِلَا هُوَ الْحَيُّ القَيُّوم لَا تَأْخُذُه سِنَةٌ وَ لَا نَوْم لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ
وَ مَا فِي الأَرضِ مَن ذَا الَّذِی يَشفَعُ عِندَهُ إِلَا بِإِذْنِه يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيدِيهمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا يُحِيطُونَ بِشَيْء مِنْ عِلْمِهِ إِلَا بِمَا
شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُهُ السَّمَاواتِ وَ الْأَرضَ وَ لَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ
+ إن الله هو الرزاق ذو القوة المتين ( خداست روزی دهنده و اوست صاحب نيرويی سخت استوار )
+ لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم
طول نگین 35 عرض 21 ضخامت 5 میلیمتر
قیمت :
**************************************************
سفارش امام زمان ارواحنا فداه
به خواندن دعاي عبرات و رهايي از دست ستمگران
آية اللَّه علّامه حلّى رحمه الله در آخر كتاب «منهاج الصلاح» در مورد دعاى عبرات گويد:
اين دعاى معروفى است كه از امام صادق عليه السلام روايت شده است. اين دعا از جانب سيّد بزرگوار
رضى الدين محمّد بن محمّد آوى رحمه الله حكايت معروفى دارد كه به خط يكى از فضلاء در حاشيه همان
كتاب نوشته شده است.مولا سعيد فخر الدين محمّد فرزند شيخ بزرگوار جمال الدين از پدر، از جدّ فقيهش
يوسف، از سيّد رضى مذكور نقل مى كند، و مى گويد :
سيّد رضى الدين در دست يكى از اميرهاى جرماغون مدت زيادى اسير بود، وى رفتار سختى با او داشت،
و در غذا و آب نيز او را در مضيقه قرار مى داد.شبى از شبها حضرت خلف صالح امام منتظر ارواحنا فداه را
در خواب مى بيند و گريه مى كند و مى گويد :
اى مولاى من، درباره رهايى من از دست اين ستمگران شفاعت نماييد.
حضرت مى فرمايد : دعاى عبرات را بخوان.
مى گويد : دعاى عبرات كدام است؟
مى فرمايد : آن دعايى كه در كتاب مصباح تو نوشته شده است.
مى گويد : مولاى من، در مصباح من چنين دعايى نيست.
مى فرمايد : بنگر تا پيدا كنى.
سيّد از خواب بيدار مى شود، و نماز صبح را مى خواند، كتاب مصباح را مى گشايد، در ميان ورقه اى آن اين دعا
را كه در ورقه اى نوشته شده بود، مى بيند؛ اين دعا را چهل مرتبه مى خواند. از طرفى اميرِ جرماغون دو زن
داشت، يكى از آنها ،زنى عاقل و باتدبير بود كه در امور خود با او مشورت مى نمود، و بسيار مورد اعتماد امير بود.
روزى كه نوبت او بود امير به خانه او مى آيد، زنش مى گويد: آيا يكى از فرزندان امير مؤمنان على عليه السلام
را دستگير كرده اى؟
امیر مى گويد: براى چه مى پرسى؟
زن مى گويد : شخصى را كه صورتش مثل آفتاب مى درخشيد، در عالم خواب ديدم؛ او با دو انگشت گلوى مرا
فشرد و فرمود : شوهر تو فرزند مرا دستگير نموده، و او را در غذا و آب در تنگنا قرار داده است.
عرض كردم : آقاى من، شما كيستيد؟
فرمود : من على بن ابى طالب عليه السلام هستم، به شوهرت بگو اگر فرزندم را رها نكند خانه او را خراب خواهم نمود.
چون اين خبر به گوش سلطان رسيد، اظهار بى اطلاعى نموده و اميران و نايبان خود را طلبيد و گفت :
چه كسى نزد شما محبوس است؟
گفتند : پيرمرد علوى كه خود دستور به دستگيرى او داده اى.
امیر گفت : او را رها كنيد، و اسبى سوارى به او داده و راه را به او نشان دهيد تا به خانه اش برود.
مرجع : کتاب الطاف حضرت بقیة الله الأعظم ارواحنا فداه ص 177 از کتاب صحیفهٔ مهدیه ص 535
هنوز دیدگاهی ثبت نشده
اولین نفر باشید