کد محصول : 8007
انگشتر عقیق خطی
جنس رکاب : نقره
نوع رکاب : فیلی
متن : دعای ام صبیان
این دعا برای افرادی است که مورد آزار و اذیت اجنه قرار می گیرند بخصوص کودکان
قیمت : 320.000 تومان
فروش رفته
امصبيان در فرهنگعامه : در پنداشت عامه امصبيان عفريتى از ديوان، عجوزهاي از جنيان، مادر شيطان، مادر شب، دختر ابليس، و ساية جن، يا بادِ جن بوده است.
شكل و خصوصيات: ام صيبان هستى مادي و جسمانى ندارد، ليكن هرگاه بخواهد، مىتواند صورت مادي و جسمانى به خود بگيرد و به اشكال و هيأتهاي گوناگون در آيد. او گاهى به صورت انسان و گاهى به شكل پرنده و يا چارپا آشكار مىشود. همچون روح يا باد به درون نوزادان و كودكان مىرود و در تن و جان آنان جاي مىگزيند؛ از اينرو، او را ريح الصبيان (= باد كودكان) و باد جِنّو (= باد جن يا جن باد) هم ناميدهاند.
ام صبيان در ذهن مردم معمولاً با صورت و اندامى زشت و نفرت انگيز تجسم يافته است. سيوطى در شرح ديدار سليمان پيغمبر (ع) با طايفههايى از ديو و جن، او را آفريدهاي شگفت انگيز و زشتترين آفريدة پروردگار وصف مىكند و مىنويسد: اين عجوزه كه نامش همّت و دختر همّت و مكنى به ام الصبيان است، دندانهايى مانند دندان فيل، گيسوانى همچون شاخة خشك درخت خرما، صدايى چون صداي رعد غرنده، و چشمانى چون برق درخشنده دارد. از دهان و سوراخهاي بينى او دود بيرون مىآيد. مىتواند همچون خر عرعر كند، مثل شتر بانگ برآورد، همچون گرگ صدا كند، مانند اژدها فش فش كند و چون پلنگ بغرد
مردم كرانه و جزاير خليج فارس و درياي عمان و شهرهاي مركزي ايران اين «جن باد» را زنى با پستانهاي متعدد روي شكم يا با يك جفت پستان خيلى درشت افكنده بر روي دوشها تصوير مىكنند . او را همانند كُخ كودكان و سايه و فزع اطفالپنداشتهاند. سايه به جن يا ديو اطلاق مىشده است. كخِ كودكان و فزعِ اطفال نيز «بچه ترسانك» يا صورتك كريه و زشتى بوده كه بچهها را به آن مىترسانيدند. تهرانيها اين بچه ترسانك را لولو يا لولوخورخوره مىناميدند
زيستگاه و گسترة عمل : مردم معمولاً فضاهاي بيرون از دسترس و ناديدنى، جاهاي تاريك و خالى و ترسناك، ويرانهها و جاهاي متروك، كوهها و صخرهها، بيابانها، چاهها، گرمابهها و مستراحها را زيستگاه جنها و ديوان و ارواح پليد و شرير مىانگارند. جايگاه ام صبيان را نيز در هواي ميان زمين و آسمان (سيوطى)، زير درختان لور يا ليل، سر چاههاي آب و بركههاي متروك، در خرابهها و سر راهها دانستهاند. ام صبيان يكى از هيولاهاي شبرو است و شب و تاريكى جولانگاه اوست. از اينرو، به او نام ام الليل (سيوطى) هم دادهاند.
طلسم (ايران، سدة 12ق/18م)
عقيده به ديو و عفريت دشمن نوزادان و كودكان يك پندار عام جهانى و بازمانده از جامعههاي كهن آغازين است. اين پديدة وهمى و خيالى در ميان مردم، در هر دور و زمان و در هر سرزمين و جامعهاي به شكل و نامى خاص شناخته مىشده، و ويژگيها و عملكردهايى كم و بيش يكسان داشته است.
از اين مادينه ديوِ دشمن كودكان در متون كهن ايرانى نامى نيامده، ليكن بنابر روايتهاي بعضى از نوشتههاي دينى قديم زردشتى، اين ديو در پنداشت ايرانيان عهد باستان و دوران پيش از اسلام حضور داشته است. در كتاب هفتم دينكرد (نوشتهاي از قرن 3ق) به نخستين روزهاي زادن زردشت و آمدن ديوانى به قصد ربودن و نابود كردن او اشاره شده است: به هنگام زادن زردشت «هفت جِهى»، يعنى هفت مادينه ديو پتياره، در پيرامون او و مادرش گرد آمده بودند. همچنين در زادسپرم آمده كه به وقت زايش زردشت اهريمن، ديو تب و ديو درد و ديو باد، هريك را با 150 ديو، براي كشتن زردشت فرستاد، ايشان به مينويى (نا آشكار) به درون مادر زردشت رفتند. مادر زردشت از تب و درد و باد به رنج آمد و براي درمان به نزد جادو پزشكترين جادوگران رفت.
مؤلف صد در نثر و صد در بندهش (از آثار زردشتى قرن 9ق) از اين دسته ديوان زيانكار ياد مىكند و مردم را به افروختن آتش براي دور كردن ديوان از جان نوزادان سفارش مىكند و مىنويسد: «چون فرزند از مادر جدا شود، 3 شبانهروز چراغ بايد افروخت. اگر آتش مىسوزند بهتر بود تا ديوان و دروجان گزندي و زيانى نتوانند كردن چه عظيم نازك مىباشد آن 3 روز كه فرزند زايد». همچنين تنها گذاردن كودك را در نخستين 40 روز زايش، به سبب زيان ديدن از ديوان شايسته نمىداند و مىنويسد كه «تا 40 روز فرزند تنها نشايد كه بگذارند».در ميان مردم اكّد و بابل در سرزمين بين النهرين دو ديو بچه ربا به نامهاي لَمَشتو، و لَبَرتو مىشناختهاند: لمشتو به شكل هيولايى با سر شير، تن زن و پاهاي پرنده تصوير شده است. در اين تصوير، لمشتو مارهايى را در دستهايش گرفته، يك سگ شكاري سياه و يك خوك از سينهاش شير مىمكند , لبرتو را مادينه روحى گردنده در كوهستانها و جادهها وصف كردهاند كه همچون پريها و عجوزههاي اروپايى، كودكان را مىربوده، مىآزرده، و بيمار مىكرده است
دامنة عمل و نمود قدرت ام صبيان در قلمرو حيات انسانى منحصر به ساحت هستى نوزادان و كودكان خردسال، و معمولاً از روز تولد تا حدود 7 سالگى است. كودكان در نخستين دورة جدازيستى خود از مادر بيش از هر دورة ديگر در خطر ام صبيان زدگى هستند. طول نخستن دورة جدا زيستى كودكان، برحسب پسر بودن، يا دختر بودن آنها، در هر جامعه، مطابق با رسوم و آداب قومى مردم آن جامعه فرق مىكند. در برخى از فرهنگها، مثلاً فرهنگ يهودي، اين دوره براي پسران 8 روز، و براي دختران تا 20 روز و در برخى از فرهنگهاي ديگر، مانند فرهنگ ايرانى 6 روز براي دختران، و 10 روز براي پسران و يا تا 40 روز (چلة نوزاد)، از زمان زايش و جدايى از هستى مادر تا روز حمام زايمان، يعنى روز پاكيزگى و تطهير مادر و كودك طول مىكشد.
به اعتقاد بعضى از مردم، اطفال تا چهار پنج سالگى ، و به اعتقاد بعضى ديگر از دوران شيرخوارگى تا 7 سالگى به امصبيان، يا اين جن باد دچار مىشوند. كودكان تا به اين سن برسند، ضعيف و ناتوان و وابسته به مادر و پدر و خانهاند و به قولى در ميان مادر و پدر يا دايه و كنيز و دده و لَله و غلام سياه بزرگ مىشوند. از اينرو، كودكان را تا پا نگرفته، و بزرگ نشدهاند، براي حفاظت از شرِ ام صبيان هيچ وقت تنها نمىگذارند . در 7 سالگى، كودكان كم و بيش مىرسند و توان و نيرو مىگيرند و براي بعضى كارهاي اوليه و سبك، آمادگى مىيابند. در اين سن كودكان از شر و آسيب ام صبيان و ديوان ديگر نيز رها مىشوند.
سيوطى پهنة عمل و سيطرة قدرت و آسيب رسانى ام صبيان را گستردهتر از عرصة حيات كودكان دانسته، خباثت و شرارت او را به مادران و جنين آنها نيز تعميم مىدهد. به گفتة او ام صبيان به هنگام آبستنى و نفاس و حيض زنان همچون خون در رگهايشان جاري مىشود، خون دختران خردسال را مىمكد، زنان را پس از زايمان و آسيب رساندن به نوزادانشان رها مىكند و نوزادان را در حالتى ميان مرگ و زندگى وا مىگذارد و مىرود
گفتهاند: ام صبيان هيولايى پَر دار است كه نزد زنان باردار مىرود و پري از پرهاي خود را به شكم ا¸نان مىمالد تا فرزند در شكمشان خون شود
مادر مثالى يا مادر دوم: ام صبيان بر ساختة ذهن مادران و آفريدة عقدة مادري است. ذهن مادران تازهزا در دورة نخستين 40 روز زايمان در توهم پروري و خيال پردازي بسيار فعال و نيرومند است. در اين دوره، مادران يك مادر خيالى و وهمى براي فرزندانشان مىسازند و اين آفريدة ذهنى را رقيب خود و دشمن فرزندان خود مىپندارند. قرنهاست كه اين پديدة وهمى يا مادر خيالى در فرهنگهاي جهان به صورت هيولا و ديوي انگاشته شده كه به طور ناآشكار و در تاريكى شب مىآيد و به درون كودكان مىرود و روح و روان آنها را تسخير مىكند و موجب بيماري و اختلال عصبى و روانى كودكان مىشود.
يونگ هر پديدهاي را كه به مفهوم مجازي، معناي مادر مىدهد، نمونهاي از مادر مثالى4 گرفته است. او كابوس (= بختك) و لولو (= شيطانك، ليليت) را از جملة مادرهاي مثالى گرفته، آنها را گونهاي و مظهري از شر و پليدي مىپندارد
اريشنويمان در بررسى روانشناسانة خود در كتاب «مادربزرگ5» ليليت را همچون مُثُل يا نمونة اولية «مادر مهيب كودكان»، يا به طور عامتر، نمونة زن ويرانگر و مخرب مىنگرد. به گفتة او اين مادر مهيب انگارهاي است از مادر در روان بشري
ام صبيان يا مادر كودكان نيز كه در فرهنگهاي قومى – اسلامى به نامهاي گوناگون ديگري مانند ام الليل (مادر شب) امالشيطان (مادر شيطان) و ام مِلْدَم (تب دائمى، مادر تبها) (سيوطى) معروف شده است، در فرهنگ مردم جامعههاي اسلامى، از جمله فرهنگ عامة ايران، نمادي از مادر دوم كودكان يا مادر مُثُلى آنها انگاشته مىشود. مادر دوم در نظر مادران اصلى و واقعى كودكان شبح مخوفى است كه به قصد آزردن مادران، فرزندان آنان را بيمار مىكند، يا مىكشد. از اينرو، زنان هرگونه دگرگونى در حالات روانى، و هر رفتار و حركت نامتعادل در نوزادان و كودكان خود را اثر و نشانى از حضور و حلول اين مادينه ديو در تن و جان آنها مىانگارند. وقتى هم كه نوزادان و كودكان، در نخستين دورههاي جدا زيستى، مريض مىشوند و ناگهان مىميرند، تصور مىكنند كه ام صبيان مادر مُثُلى رقيب آنها را گرفته، و كشته است.
ممنوعيتها : نوزادان را در شبهاي نخستين روزها و هفتههاي زايمان در اتاق و بسترش تنها و بى مراقب نمىگذاردند. به اعتقاد عامه، زن تازهزا و نوزاد او تا 40 شبانه روز در معرض هجوم ديوان و شياطين و جنها هستند. در اين 40 شبانه روز، بهخصوص در شب شش زايمان، اگر كودكى را تنها بگذارند، ارواح خبيث به سراغش مىآيند و به او گزند و آسيب مىرسانند. از اينرو، بنابر روايت صد در نثر و صد در بندهش، ايرانيان از زمانهاي بسيار قديم، تنها گذاردن نوزاد را در 40 روز زايش ناروا و از ناشا%
سلام
آفرین سید رضای عزیز
من هم تعجب کردم اون جمله رو دیدم خواستم درستش را بنویسم دیدم شما زیبا و کامل نوشته بودید
یا علی مدد
الملک لله الواحد القهار
با سلام
درست تر جمله اینست”لله الملک الواحد القهار”
طبق روایات این جمله زمانی از طرف خداوند گفته میشود که هیچ موجود زنده ای زنده نمانده در روز قیامت و قبل از نشور ودمیدن در صور وزنده شدن ارواح
این جمله حالت جوابی دارد وسوال کننده آن نیز خداوند متعال است که پرسیده است:لمن الملک الیوم؟
چون هیچ جوابی از هیچ موجود زنده ای داده نمیشود خداوند این جواب را میدهد
لمن الملک الیوم؟
اینک خالق و مالک اصلی هستی کیست؟
لله الملک الواحد القهار
خالق تمام دنیا خداوند یکتای انتقام گیرنده از کافران است.
والله اعلم